جدول جو
جدول جو

معنی علاءالدین خلجی - جستجوی لغت در جدول جو

علاءالدین خلجی
(عَ ئُدْ دی نِ خَ لَ)
مردان. سومین تن از حکام بنگاله که از 605 تا 608 هجری قمری حکومت کرد. وی بفرمان قطب الدین پس از واقعۀ محمد شیران در لکنهوتی بر مسند ایالت نشست. در طبقات ناصری مسطور است که: در ایام حکومت علاءالدین بازرگانی به ولایت وی رسید و اموال او تلف شد. و جمعی از نواب آن تاجر را نزد علاءالدین آوردند و شمه ای از حال او معروض داشتند. پرسید که این مرد از کدام شهر است ؟ گفتند از اصفهان، فرمود که نشان حکومت اصفهان را بنام او بنویسند. و هیچکس را زهرۀ آن نبود که بگوید که این چه نامعقول است که میگوئی. روز دیگر یکی از مقربان که بصفت کیاست اتصاف داشت به او گفت که این تاجری که حکومت اصفهان را به وی تفویض فرموده اند مالی میخواهد که استعداد سپاه نماید. و آن ابله این سخن را بسمع قبول شنوده، مالی خطیر به آن تاجر داد. و چون قوم خلج از حرکات ناپسندیدۀ علاءالدین مردان، بجان رسیدند باهم اتفاق کرده او را بقتل رسانیدند، و عوض او حسام الدین عوض را پادشاه گردانیدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 616). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 275 شود
محمدشاه اول سومین تن از سلاطین خلجی هند که از 695 تا715 هجری قمری سلطنت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 268)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ ئُدْ دی نِ حَ لَ)
علی بن ابی الفضل حسن بن ابی المجد، مکنی به ابوالحسن. از علمای امامیه بود. و از تألیفات اوست:کتاب الاشاره یا اشاره السبق الی معرفه الحق فی اصول الدین و فروعه العبادیه، که از طهارت تا آخر باب امر بمعروف و نهی از منکر است. نسخه ای از این کتاب که تاریخ کتابتش سال 708 هجری قمری است نزد شیخ اسدالله صاحب مقابس موجود بوده است. و این کتاب با چند کتاب دیگر بنام جوامعالفقه در ایران چاپ شده است. (ریحانه الادب ج 3 ص 101 از ذریعه ج 2 ص 99 و روضات الجنات ص 128)
لغت نامه دهخدا